دلخور از وسوسه ي بي پايان...

نا خوش ازخودزني بي جبران...

بهترين فرصت و از دست دادم...

بدترين جاي زمان افتادم...

من به اين فاجعه عادت كردم...

كه برم خسته بشم برگردم...

پشت بي حوصلگي پنهون شم...

بشنوم چيزي نگم داغون شم...

من به اين ناخوشي هر روزه...

كه نفس گير و تبسم سوزه...

نبض احساسمو عادت دادم...

كه نپرسم كه چرا افتادم...
7 امتیاز + / 0 امتیاز - 1392/09/25 - 00:47